قلپ قلپ قمقمه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن میرسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و میپرسد: جواد قمقمهات آب دارد؟ جواد در پاسخ میگوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او میپرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب میدهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه میشود و موقعی که...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن میرسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و میپرسد: جواد قمقمهات آب دارد؟ جواد در پاسخ میگوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او میپرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب میدهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه میشود و موقعی که...
شهدا سال ۶۷- زندگینامه شهید بهمن امیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد بهمن اميري »
سفره دل را گشوده و خدا را به میهمانی دعوت کرده بود. میخواست با اهدای هرآن چه داشت رضایت محبوب را جلب کند و نتیجه چند سال بندگی درراه او را به منصه ظهور برساند. بهمن، ۱۳۴۵/۱/۱ همراه با چلچلههای بهاری آواز زندگی را در روستای خواجه جمالی نیریز سرداد و پیامآور سبد سبد شادی شد. از همان کودکی بسیار متین و متواضع بود و نور وقار در چهره او نمایان بود. جلسات دعا و نماز او ترک...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد بهمن اميري »
سفره دل را گشوده و خدا را به میهمانی دعوت کرده بود. میخواست با اهدای هرآن چه داشت رضایت محبوب را جلب کند و نتیجه چند سال بندگی درراه او را به منصه ظهور برساند. بهمن، ۱۳۴۵/۱/۱ همراه با چلچلههای بهاری آواز زندگی را در روستای خواجه جمالی نیریز سرداد و پیامآور سبد سبد شادی شد. از همان کودکی بسیار متین و متواضع بود و نور وقار در چهره او نمایان بود. جلسات دعا و نماز او ترک...
پشه های خط خرمشهر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
آقای محمدزاده در مورد ناراحتی بچهها از پشههای خط خرمشهر میگوید: " هوا گرم و منطقه کاملا" باتلاقی و مرطوب بود. گردان کمیل در نخلستانهای حاشیه شرقی اروند مستقر بود. پشه در این منطقه خیلی زیاد بود و برای جلوگیری از گزیدگی پشهها یک پماد در اختیار بچهها قرار می گرفت، که مشهور به " پماد سنگر " بود. اما پشهها در برابر این پماد هم مقاوم شده بودند و از بوی این پماد بدشان نمیآمد. پشهها طوری اذیت میکردند...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
آقای محمدزاده در مورد ناراحتی بچهها از پشههای خط خرمشهر میگوید: " هوا گرم و منطقه کاملا" باتلاقی و مرطوب بود. گردان کمیل در نخلستانهای حاشیه شرقی اروند مستقر بود. پشه در این منطقه خیلی زیاد بود و برای جلوگیری از گزیدگی پشهها یک پماد در اختیار بچهها قرار می گرفت، که مشهور به " پماد سنگر " بود. اما پشهها در برابر این پماد هم مقاوم شده بودند و از بوی این پماد بدشان نمیآمد. پشهها طوری اذیت میکردند...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غریبعلی پرتو
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۶/۱/۴ همراه با رسیدن بهار، در روستای وزیره از توابع بخش پشتکوه شهرستان نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین، گل وجود کودکی نورس شکوفا شد. او را «غریبعلی» نامیدند و برای آموختن دانش راهی دبستان امام خمینی (کورش) شد و با موفقیت دوره ابتدایی را گذراند. سپس به دلیل بعضی مشکلات ترک تحصیل کرد و در روستا به کار کشاورزی و دامپروری پرداخت. بعد از انقلاب اسلامی با تشکیل پایگاههای بسیج، در روستا بهعنوان عضو فعال پایگاه مقاومت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۶/۱/۴ همراه با رسیدن بهار، در روستای وزیره از توابع بخش پشتکوه شهرستان نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین، گل وجود کودکی نورس شکوفا شد. او را «غریبعلی» نامیدند و برای آموختن دانش راهی دبستان امام خمینی (کورش) شد و با موفقیت دوره ابتدایی را گذراند. سپس به دلیل بعضی مشکلات ترک تحصیل کرد و در روستا به کار کشاورزی و دامپروری پرداخت. بعد از انقلاب اسلامی با تشکیل پایگاههای بسیج، در روستا بهعنوان عضو فعال پایگاه مقاومت...
زندگینامه خودنوشت جانباز احمد علی زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
اینجانب احمد علی زارعی فرزند علیرضا، در تاریخ 1/6/1339 در روستای دهمورد از توابع بخش آباده طشک شهرستان نیریز متولد شدم. دوران کودکی را در روستای قدیمی سپری نموده و در سن 8 سالگی یعنی سال 1347 به مدرسه رفتم. مدت 5 سال در روستای دهمورد که فقط یک دبستان به نام سحاب داشت و تا کلاس پنجم درس را توأم با کار روستایی که کشاورزی و دامداری و کارگری بود به پایان رساندم. در آن ایام کمتر...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
اینجانب احمد علی زارعی فرزند علیرضا، در تاریخ 1/6/1339 در روستای دهمورد از توابع بخش آباده طشک شهرستان نیریز متولد شدم. دوران کودکی را در روستای قدیمی سپری نموده و در سن 8 سالگی یعنی سال 1347 به مدرسه رفتم. مدت 5 سال در روستای دهمورد که فقط یک دبستان به نام سحاب داشت و تا کلاس پنجم درس را توأم با کار روستایی که کشاورزی و دامداری و کارگری بود به پایان رساندم. در آن ایام کمتر...
زندگینامه آزاده و جانباز رمضان عجم زاده
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
رمضان عجمزاده فرزند بهروز، در فروردین ماه سال 1347در خانوادهای مذهبی، متدین و کشاورز در آباده طشک بدنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدائی را در دبستان هجرتشروع نموده و با موفقیت گذراند. پس از پایان دوران ابتدائی بعلت مشغله کاری و مشکلات زندگی ترک تحصیل کرده و همراه پدر به کشاورزی پرداخت. خانواده ایشان بسیار پایبند به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه میباشند. بطوریکه دو نفر از برادرانش مدتی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
رمضان عجمزاده فرزند بهروز، در فروردین ماه سال 1347در خانوادهای مذهبی، متدین و کشاورز در آباده طشک بدنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدائی را در دبستان هجرتشروع نموده و با موفقیت گذراند. پس از پایان دوران ابتدائی بعلت مشغله کاری و مشکلات زندگی ترک تحصیل کرده و همراه پدر به کشاورزی پرداخت. خانواده ایشان بسیار پایبند به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه میباشند. بطوریکه دو نفر از برادرانش مدتی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و...
بهداری رزمی در عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای دکتر حمید رضا جمشیدی که در طول جنگ، معاونت بهداری رزمی را بعهده داشته است. در مورد تدابیر درمانی و اورژانسی مجروحین عملیات کربلای 5 میگوید: در منطقه عملیاتی کربلای 5، دو بیمارستان صحرایی راهاندازی شد. یکی ازپلهای مهم عقبه، که ما را به ایستگاه راه آهن وصل میکرد توسط عراق بمباران شد و ما قادر نبودیم مجروحان را بوسیله قطار اعزام کنیم. ناچار شدیم مجروحان را در اهواز نگهداریم. بطوریکه در یک روز15000 مجروح در شهر اهواز...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای دکتر حمید رضا جمشیدی که در طول جنگ، معاونت بهداری رزمی را بعهده داشته است. در مورد تدابیر درمانی و اورژانسی مجروحین عملیات کربلای 5 میگوید: در منطقه عملیاتی کربلای 5، دو بیمارستان صحرایی راهاندازی شد. یکی ازپلهای مهم عقبه، که ما را به ایستگاه راه آهن وصل میکرد توسط عراق بمباران شد و ما قادر نبودیم مجروحان را بوسیله قطار اعزام کنیم. ناچار شدیم مجروحان را در اهواز نگهداریم. بطوریکه در یک روز15000 مجروح در شهر اهواز...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید اصغر نظری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
خون سرخ علیاصغر حسین (ع) وقتی از گلوی نازنین او جاری شد، روحی تازه در کالبد جامعه مسلمان دمید و از قطرهقطره آن خون هزاران اصغر پا به عرصه حیات نهادند تا در تداوم راه اهلبیت (ع) و انتقام خون شهید ششماهه دفاع کنند. اصغر، نو گلی بود که ۱۳۴۷/۹/۱۰ در روستای مشکان نیریز شکفت و با اولین گریههای خود لبیک به سالار شهیدان را سرود. در کانون گرم خانواده با معارف ناب دین اسلام آشنا شد و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
خون سرخ علیاصغر حسین (ع) وقتی از گلوی نازنین او جاری شد، روحی تازه در کالبد جامعه مسلمان دمید و از قطرهقطره آن خون هزاران اصغر پا به عرصه حیات نهادند تا در تداوم راه اهلبیت (ع) و انتقام خون شهید ششماهه دفاع کنند. اصغر، نو گلی بود که ۱۳۴۷/۹/۱۰ در روستای مشکان نیریز شکفت و با اولین گریههای خود لبیک به سالار شهیدان را سرود. در کانون گرم خانواده با معارف ناب دین اسلام آشنا شد و...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -باز هم کوچ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به سرایم چه آمدی این بار به هوایم چه آمدی ای یار بار بستیم و قصدِ کوچ شده است کوچ از این دیار پوچ شده است بگرفتم بدوش کوله خویش دارم اینجا به لب ترانه خویش ما که بار رحیل بربستیم رخت خود زین فسانه بربستیم قصد بازی دگر بود در سر سوی جای دگر رود پیکر زین هوای گرفته و غمگین زین نگار ذلیل بی تمکین زین چراغ فسرده در طوفان زین قدمگاه پست بیعصیان دل دگر من بریدهام ای یار سوی یاری دگر روم این بار تا در آغوش گیرم او را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به سرایم چه آمدی این بار به هوایم چه آمدی ای یار بار بستیم و قصدِ کوچ شده است کوچ از این دیار پوچ شده است بگرفتم بدوش کوله خویش دارم اینجا به لب ترانه خویش ما که بار رحیل بربستیم رخت خود زین فسانه بربستیم قصد بازی دگر بود در سر سوی جای دگر رود پیکر زین هوای گرفته و غمگین زین نگار ذلیل بی تمکین زین چراغ فسرده در طوفان زین قدمگاه پست بیعصیان دل دگر من بریدهام ای یار سوی یاری دگر روم این بار تا در آغوش گیرم او را...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مرتضی یاراحمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۳/۴/۱۷ مژده ورود مرتضی به جمع خانواده مسلمان و متدین یاراحمدی را در شهرستان فسا، به پدر او دادند. باتربیت اسلامی خانواده از کودکی علاقهای خاص به اسلام و اهلبیت (ع) پیدا کرد. مرتضی دو سال از عمر خود را در دبستان شهید فرجالله یاراحمدی رودخور گذرانید و بعدازآن مدرسه را رها و همراه پدر به امور کشاورزی پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج و پایگاه مقاومت، در آن نهاد مردمی ثبتنام و یکی از اعضای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۳/۴/۱۷ مژده ورود مرتضی به جمع خانواده مسلمان و متدین یاراحمدی را در شهرستان فسا، به پدر او دادند. باتربیت اسلامی خانواده از کودکی علاقهای خاص به اسلام و اهلبیت (ع) پیدا کرد. مرتضی دو سال از عمر خود را در دبستان شهید فرجالله یاراحمدی رودخور گذرانید و بعدازآن مدرسه را رها و همراه پدر به امور کشاورزی پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج و پایگاه مقاومت، در آن نهاد مردمی ثبتنام و یکی از اعضای...